شعر های عاشقانه شب یلدا ۹۱
زل میزنم به اینهمه یلدای ناتمام
حل میشوم تمام تو را توی هیچکس
حافظ دوباره گفته نمی آیی بی دلیل
بغضی شکسته تر شده حالا نفس … نفس…
( مرضیه فرمانی )
جغرافیای توی سرم گیج می خورد
دارم دراز میشوم امشب بدون درد
یلدای تلخ با تو نبودن رسیده است
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
( مریم حقیقت )
یلدای گیسوان من آغاز می شود
پاییز بی بهار به پایان رسیده است
کاری نکن! که شهر خبردار مان شود
خواب از سر تمام کلاغان پریده است
(مهتاب بازوند )