امشب اشک مي ريزم تابار تنهايي را
ازدوش خود بردارم . امشب اشک مي ريزم
تا تواشکهای خاطراتمو ببينی .
امشب اشک مي ريزم تا خيابونهاي دلم
پرازاشک من بشند .
امشب اشکهايم جاي باران مي بارند
پهناي صورتم ازاشکهام پرشده ...
دل آسمونم گرفته نبايد براو خورده گرفت
چراکه آسمونم دلش مي گيره واشکهاش
سرازير مي شه . احساسم مرده مي نويسم
تا شايد احساس خفته ام بيدارشه نامه اي به خدا
مي نويسم ازش مي خوام دوست داشتنو يادم بده
صداقت و يادم بده ....
امشب اشک ميريزم وبراي خدا مي نويسم
که تا بار تنهايي را از دوشم برداره مي نويسم
که خدا جون دل مهران گرفته ازاين همه غم
دل مهران گرفته ازاين همه اشک ..............
دلم براي خاطراتم تنگ شده اشک مي ريزم تا
اونهاروببينم ......