سوگند به شبنم هايي كه پيش از بيدار شدن خورشيد به دنيا مي ايند
و به گلهايي كه خوشبو تر از همه خاطره هاي زمين هستند
از عشق گفتن و نوشتن اسان نيست .
عشق كوچه ايست كه اهنگ اشتياق قلب ها را مي توان در ان شنيد .
عشق افقي است ابي كه نگاه باراني عاشقان به ان دوخته شده است .
تو از عشق چه ميداني؟ اولين بار عشق را كجا ديدي؟
چه وقت با او حرف زدي ؟ چه كس به توگفت عشق چه رنگيست؟
عشق گاهي به رنگ اسمان است و گاه به رنگ پرهاي پرستويي كه
به دنبال اشيان ميگردد و گاه به رنگ ارزوهايي كه در قلبهامان
پنهان كرديم .من از عشق وضو ميسازم .من با عشق نماز ميخوانم .
من در عشق غرق مي شوم . من بي عشق در كنج قفسي كه ميله هايش
از حسرت است مي پوسم .من بي عشق ميميرم.
با عشق ميتوان حرف زد و راه رفت . با عشق مي توان گريه كرد .
با عشق ميتوان همه ديوار ها را برداشت و جاي آن پنجره كاشت .
سوگند به چشم هاي تو : من بي تو و عشق تو مي ميرم !!!