تورا در قلب شعرم می گزارم
بنام عشق آن را می نگارم
و با این حس پاک عاشقانه
تو را من می سرایم پر ترانه
شکسته مرز احساس وجودم
تمام شعر هایم را سرودم
تویی در هر تپش در هر نگاهم
نمیری از دل و چشم سیاهم
تمام غصه ام این است چرا تو
نمی دانی که من شیرینم و تو
همان فرهاد ناب قصه هایی
از این غصه بده من را رهایی
ببین دستان سردم را که هر شب
مرا از دوری و هجران یاران
فراخ ایده مهربان مهربانان