وقتي طرد مي شويم، انگار احساس مي كنيم كه همه چيز را از دست داده ايم و تا اندازه اي هم
از دست مي دهيم. پس از اعتراض،نااميدي و بي اعتنايي بوجود مي آيد چون اگر اعتراض شما
شنيده نشود، شما در هر حال مثل مرده خواهيد بود.گاهي عشقمان را ابراز مي كنيم اما جوابي
دريافت نمي كنيم. كلمات ما با صداي مرده قلبي سرد مي ميرند و سكوتي كه در پي آن مي آيد،
دهشتناك است زبان عشق يكطرفه به زباني فاجعه آميز و مصيبت زده گرايش پيدا مي كند: جهان
ها " فرو مي ريزند" دلها " شكسته و مايوس مي شوند " و زندگي ها " خرد و نابود مي شوند
" . وقتي عشقي به شك مي انجامد، زندگي بدون هدف مي شود و دليلي براي "ادامه ادن" وجود
ندارد.عشق حتي در بهترين شكل خود تجربه اي دشوار و دردناك است، اما وقتي بدون پاسخ
بماند، مسموم كننده مي شود؛ رد كردن عشق كشنده است.